رباعی
رباعی: شعری چهار مصراعی است که قافیه در هر دو مصراع اول و همچنین مصراع چهارم رعایت می شود؛ امّا رعایت آن در مصراع سوم الزامی نیست و معمولاً مصراع سوم آن قافیه ندارد.
وزن رباعی:
شعر رباعی بر وزن جمله «لاحَولَ وَ لاقُوَهَ اِلا بِالله» است که بنا بر اختیارات شاعری میتواند تغییراتی داشته باشد. هجای اول همه مصراعهای رباعی یک هجای بلند (ــ) است.
موضوع رباعی:
موضوع و درون مایه رباعی بیشتر عارفانه یا عاشقانه یا فلسفی است.
مشهورترین شاعران رباعیسرا:
از شاعران بزرگ رباعیسرا می توان به خیّام، عطار، مولوی، بیدل دهلوی، بابا افضل کاشانی و … اشاره کرد.
نمونه شعر در قالب رباعی
گویند کسان بهشت با حور خوش است
من می گویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
کاواز دهل شنیدن از دور خوش است (خیام)
تنها نه همین خنده و سیماش خوشست
خشم و سقط و طعنه و صفراش خوشست
سر خواستهٔ گر بدهم یا ندهم
سر را محلی نیست تقاضاش خوشست (مولوی)
چون پرتو شمع بر شراب است امشب
در طبع دلم میل کباب است امشب
جانا! می ده چه جای خواب است امشب
آباد بران چه آن خراب است امشب (عطار نیشابوری)
از شبنم عشق خاک آدم گل شد
صد فتنه و شور در جهان حاصل شد
چون نشتر عشق بر رگ روح زدند
یک قطره فرو چکید و نامش دل شد (بابا افضل کاشانی)
گر می نخوری طعنه مزن مستان را
بنیاد مکن تو حیله و دستان را
تو غره بدان مشو که می مینخوری
صد لقمه خوری که می غلام است آن را (خیام)
آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت
بهرام که گور میگرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت (خیام)
این کوزه چو من عاشق زاری بودهست
در بند سر زلف نگاری بودهست
این دسته که بر گردن او میبینی
دستیست که بر گردن یاری بودهست (خیام)
هر سبزه که بر کنار جویی رستهست
گویی ز لب فرشتهخویی رستهست
پا بر سر سبزه تا به خواری ننهی
کآن سبزه ز خاک لالهرویی رستهست (خیام)
آنان که محیط فضل و آداب شدند
در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون
گفتند فسانهای و در خواب شدند (خیام)
این قافلهٔ عمر عجب میگذرد
دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد (خیام)
چون سیل ز پیچ و تاب صحرا میرفت
همراه سحر به فتح فردا میرفت
بی تاب نظیر جوشش چشمه دور
این رود به جست و جوی دریا میرفت (سلمان هراتی)
رازی که خطر کنندگان میدانند
در بازی خون، برندگان میدانند
با بال شکسته پر گشودن، هنر است
این را همه پرندگان میدانند (مصطفی علیپور)
اي كعبه به داغ ماتمت، نیلی پوش
وز تشنگی ات، فرات در جوش و خروش
جز تو که فرات، رشحهای از یم توست
دریا نشنیدم که کشد مشک به دوش ( محمد علی مجاهدی)
از چنبر نفس رسته بودند آنها
بت ها همه را شکسته بودند آنها
پرواز شدند و پرگشوند به عرش
هرچند که دست بسته بودند آنها (مصطفی محدّثی خراسانی)
تا نقش خیال دوست با ماست دلا
ما را هم عمر خود تماشاست دلا
وانجا که مراد دل برآرید ای دل
یک خار به از هزار خرماست دلا (مولوی)
من ذره و خورشید لقائی تو مرا
بیمار غمم عین دوائی تو مرا
بیبال و پراندر پی تو میپرم
من کاه شدم چو کهربائی تو مرا (مولوی)
برای خواندن رباعیات خیام بر روی پیوند زیر کلیک کنید.